logo

blog-image

فروید اول – فروید دوم

1 تیر 1399

حیات فکری فروید را می توان به دو دوره مختلف تقسیم کرد، دوره اول یک دوره مقدماتی برای دوره دوم است. هرچند که ریشه های اصلی اندیشه های ساختارشکن فروید در دوره اول جان می گیرد اما فروید دوره اول شباهت چندان به فروید دوره دوم ندارد. سال 1905 را می توان سال صورت بندی اندیشه های اصلی فروید قلمداد کرد. در این سال فروید سه رساله در باب نظریه جنسی را منتشر می کند. و از نظریه جنسی جدید خود رونمایی می کند. از این لحظه به بعد فروید تبدیل می شود به متفکری که موضوع اصلی تاملات و پژوهش هایش قوه شهوت است. تا پیش از این اثر فروید دو کتاب بسیار مهم دارد. اولی کتاب مطالعاتی در باب هیستری است که در سال 1895 با همراهی یوزف بروئر به رشته تحریر درآمده است. اثر دیگر و البته تاریخ ساز او تفسیر رویاست که 4 سال بعد در واپسین سال قرن نوزدهم نوشته شده است. فروید در مطالعاتی در باب هیستری متفکر معقول و معتدلی است که با بررسی اختلالات عصبی، راهی نوین در سبب شناسی و درمان این اختلالات می گشاید. خلاصه کلام او در پیام مقدماتی کتاب این است که برخی تجارب ناخوشایند در زندگی، با وجود اینکه از دسترس اگاهی خارج شده اند، اما حضور فعال و پررنگی در ذهن و روان افراد دارند. این خاطرات و تصاویر سرکوب می شوند ولی به شکل نمادین خود را نشان می دهند. پدیده های هیستریک نمود نمادین این خاطرات و عوامل آسیب زا هستند. بخش عمده ای از این کتاب، به مطالعه 5 بیمار هیستریک اختصاص دارد. هر پنج نفر خانم های جوان بودند که علائم مختلف درد جسمانی و عصبی داشتند. فارغ از کاستی روش شناسیِ فروید و بروئر برای صدور گزاره های کلی از دل این پژوهش ها، در تحلیل هر کدام از این 5 نفر خبری از لیبیدو نیست. هرچند که چه در خصوص الیزابت چه در مورد دیگران مسایل شهوی و جنسی نقش پر رنگی دارند ولی فروید هنوز انسان را به آلات تناسلی تقلیل نداده است. در گفتگوهایی که بین فروید و بیماران رد و بدل می شود، مشخص می شود که مسایل جنسی تا چه میزانی بر شکل گیری نشانه های هیستریک تاثیر داشته اند ولی تمرکز فروید بر عاطفه فراموش شده، دوپارگی ذهن، سرکوب و فرایندهای تبدیلی است. بدون اینکه تلاش کند هر کنش و رفتاری را به لیبیدو منتسب کند. این همان تصویر جذاب و گیرایی است که معمولا از فروید در افکار عمومی کشور ما وجود دارد. متفکری که دروازه های مخفی ذهن ما را کشف کرد و نشان داد چطور تحت تاثیر اموری هستیم که فراموش شان کرده ایم. متفکری که مثل یک باستان شناس لایه لایه گرد و غبار عمارت ذهن را برمی دارد و به اعماق فکر و روح ما می رود. فروید در تحلیل رویایش هم این گونه است. مهم ترین مساله ای که فروید در تفسیر رویا دارد در این عبارت خلاصه می شود: برخلاف تصور رایج خواب ها معنا دارند و در حال حکایت از همان ابعاد پنهانی هستند که در کتاب قبلی اش از آن سخن گفته بود.

به عبارت ساده فروید اول کاشف ناهشیار، فرایند سرکوب، ظهور نمادین نشانه های هیستریک و نقش خاطرات فراموش شده گذشته و کودکی در اختلالات روانی است. فروید دوم تقلیل دهنده انسان به قوای شهوی بالاخص غریزه جنسی است. خطوطی که فروید دوم در مکتوبات خود ترسیم می کند، به مثابه خطوط کلی دانش روان شناسی به مدت یک قرن بود. به همین دلیل است که نگارنده بر این اعتقاد است، همان طور که وایتهد می گفت که کل تاریخ فلسفه پاورقی فلسفه افلاطون است. باید اذعان داشت که کل تاریخ روان شناسی پاورقی بر فروید دوم است.

 

الیزابت فون آر. یکی از الهام بخش ترین بیماران تاریخ روان شناسی است. او یکی از 5 نفری است که شرح حال شان در کتاب مطالعاتی در باب هیستریِ فروید و بروئر (1895) آمده است. الیزابت زمانی که فروید را ملاقات می کند 24 سال سن دارد و تجربه های سختی را از سر گذارنده است. پدرش بعد از یک دوره طولانی نقاهت از دنیا می رود، مادر الیزابت تن به یک عمل جراحی سنگین می دهد و نهایتا خواهر او بعد از دومین بارداری و بر اثر بیماری مزمن قلبی اش از دنیا می رود. در تمام این مدت الیزابت نقش پرستار دارد و غم خوار خانواده بوده است. او زمانی به فروید مراجعه می کند که دچار دردهای شدید عصبی در ناحیه پا می شود. فروید با روش خاص خود پرده از حوادثی برمی دارد که سبب بروز عواطف شدیدی در الیزابت شده است. این عواطف بعد از فراموشی و سرکوبی به صورت نشانه های جسمانی و بدنی ظهور کردند.

فروید دو حادثه کلیدی را در تاریخچه زندگی الیزابت به عنوان عوامل هیستری او برمی شمارد. حادثه اول مربوط می شود به شبی که الیزابت همراه با یکی از دوستان قدیمی اش به یک مهمانی می رود و شب را تا پاسی از شب با او می گذراند. الیزابت لحظاتی عاطفی و احتمالا شهوانی را همراه با این مرد جوان می گذراند و وقتی به خانه برمی گردد و به بالین پدر می رسد متوجه می شود که در اثر تاخیر او حال پدر وخیم شده است. همین تعارض سبب می شود که امیال خود را سرکوب نموده و خود را وقف پدر نماید و به مرور از خواستگار جوان فاصله بگیرد و او را از دست بدهد.

و حادثه دوم مربوط می شود به همسر خواهرش که الیزابت به او علاقه مند می شود و این علاقه را نیز سرکوب می نماید تا زمانی که با جنازه خواهرش رو به رو می شود و این عبارت به ذهنش خطور می کند: حالا دیگر هیچ مانعی در کار نیست. و از همین لحظه نشانه های هیستریک او شدت می گیرد. بعد از رمزگشایی بیماری، فروید به الیزابت اعلام می کند: بیماری تو نشان می دهد که از لحاظ اخلاقی در سلامت کامل به سر می بری.

اجازه دهید این شرح حال را، کنار مقالات و فرضیات آتی فروید در باب غریزه جنسی قرار دهیم جایی که او معتقد می شود سرکوب غریزه جنسی عمده علت اختلالات روانی است. در دوران پسافروید در عرصه فرهنگ و سبک زندگی تمام محدودیت ها از سر راه لیبیدو برداشته می شود.

حال فرض بفرمایید دوشیزه الیزابت فون آر. در سال های پایانی قرن بیستم با همان شرح حال به دنیا آمده بود. مطمئنا او خیلی راحت می توانست ضمن مراقبت از پدر روابط عاطفی و جنسی خود را با مرد جوان حفظ کند. اساسا در چنین روزگاری فاصله چندانی میان بروز عواطف و برانگیختگی جنسی وجود ندارد. در روزگار کنونی لیبیدو آزاد است و سرکوبی وجود ندارد. حتی در مورد شوهر خواهر نیز قواعد اخلاقی آن چنان سست شده اند که امکان بروز خیانت را بدون ترومای عاطفی افزایش می دهند.

فلذا هرچند فروید الیزابت را به زعم خود با موفقیت درمان کرد و راه حل او امکان ظهور هیستری را کاهش داد اما در عرصه اجتماعی شرایطی را فراهم کرد تا انسان موقعیت جدیدی را تجربه کند. فلذا این حجم گسترده از مشکلات رفتاری جنسیِ زوجین، خیانت ها و اضطراب های وجودیِ تنهایی، نتیجه مداخله روان کاوانه در بستر اجتماع و فرهنگ است. یعنی فروید یک بیماری را درمان کرد و مجموعه ای از بیماری ها را به جهان هدیه داد.

اگر با همین عینک به روانشناسی مثبت نگر، تئوری انتخاب و روان درمانی اگزیستانسیال بنگریم، می توانیم حدس هایی در مورد ماهیت اختلالات روانی آینده داشته باشیم.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *