دولت موظف است وسایل آموزش و پروش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم آورد و وسایل تحصیلات عالی را تا سرحد خود کفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد. [i]
عدالت گستری در عرصههای مختلف اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی یکی از شعارهای اصلی انقلاب اسلامی ایران بود. ملتی که سالهای متمادی گرفتار نظامات شاهنشاهی و تبعیض آمیز بود با برآمدن انقلاب اسلامی امید دوچندانی به رفع تبعیض و چشیدن طعم عدالت پیدا کرد. منتها بدلایل متعدد با گذشت چهاردهه از انقلاب همچنان در زمینه عدالت دچار عقب ماندگی هایی هستیم به گونه ای که رهبر انقلاب شهریور سال گذشته این طور تذکر دادند:
اساس حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی بر اقامهی عدل است. کما اینکه اساس همهی ادیان بر اقامهی عدل است. خدای متعال میفرماید که ما پیغمبران را فرستادیم، کتابهای آسمانی را فرستادیم «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» اصلاً برای اینکه مردم قیام به قسط کنند، جامعه، جامعهی عدالتآمیز باشد. خب در این زمینهها ما خیلی باید کار کنیم. عقبیم. خیلی باید تلاش کنیم. [ii]
آمارهای غیر رسمی نشان می دهند که سالانه مبلغی در حدود 70 هزار میلیارد تومان (معادل 20 تا 30 میلیون بشکه نفت) توسط خیرین و نهادهای مردمی برای امور مختلف هزینه می شود. طبق آمار رسمی مرکز آمار ایران تنها نیمی از خیریه و سمن ها با اخذ مجوزهای لازم فعالیت می کنند و نیمی دیگر به صورت غیررسمی و بدون مجوز مشغول فعالیت هستند. از دیگر سو مسئولان به فعالیت بیش از 42 هزار گروه جهادی ثبت شده اشاره کرده اند. آمارها نشان میدهد فعالیتهای جهادی و عامالمنفعه از حیث کمیت وضعیت مناسبی دارند، ولی نتیجه اقدامات چندان رضایتبخش نبوده است. به نظر می رسد ما در فهم مقوله عدالت و زمینههای بروز ناهنجاریهای اجتماعی دچار چند خطای محساباتی هستیم.
فقر چیست؟ فقیر کیست؟
به نظر میرسد عمده کنشگران عرصههای جهادی و کار خیر، فهم کاملی و دقیقی از مقوله فقر و نابرابری ندارند. امیلی رونیگ در مقاله هرزه نگاری فقر به یک واقعیت اشاره می کند:
هرزهنگاری فقر میگوید هم معضل و هم راه چاره در منابع مادی ریشه دارند و مسئلۀ فقر را میتوان با تماس تلفنی ساده یا صدقۀ ماهانهای حل کرد. با این کار، فقرا حس میکنند وابستگانی بیچاره هستند و خیّرینِ دارا خود را منجی میپندارند. در این سازوکار، این پنداشت به خیّرین القا میشود که فقط آنها میتوانند تغییر مثبتی ایجاد کنند. هیچ حرفی از این موضوع به میان نمیآید که چطور میتوان فقرا را توانمند ساخت یا گامبهگام کمکشان کرد تا توانایی ذاتی خود را درک کنند. [iii]
رونیگ در این مقاله با استناد به پژوهش های متعددی که در زمینه فقر انجام شده به یک واقعیت مهم اشاره می کند. افراد فقیر و افراد خیر تصورات کاملا متفاوتی از واقعیت فقر دارند:
تعریفی که اکثر مخاطبان از فقر دارند بر پایۀ رنج جسمی و فقدان منابع مادی است، حال آنکه فقرا وضعیت خود را بهلحاظ روانشناختی و احساسی توصیف میکنند. واژگانی همچون شرم، فرودستی، ناتوانی، خواری، ترس، بیچارگی، افسردگی، انزوای اجتماعی و محرومیت از حق صحبت و ابراز وجود در کلام آنان متداول است. [iv]
پس با این تعریف فقیر کسی است که خودباوری، امید و خوش بینی اش آسیب دیده و مجموعهای از عواطف و احساسات منفی را تجربه میکند. حال ببینید ما برای محرومیت زدایی دست روی چه متغیرهایی میگذاریم. وقتی تمام امکانات ما بسیج میشود تا محرومیت مادی و مالی را برطرف نماییم و کمتر تلاش میکنیم تا به این متغیرهای زیربنایی بپردازیم مشخص میشود که در فهم مقوله فقر دچار یک خطای فاحش محاسباتی هستیم. به همین دلیل است برقراری عدالت آموزشی و تربیتی از آن جهت که به امور زیربنایی در شخصیت فرد میپردازد، نقش زیربنایی در کاهش آسیبها و رفع محرومیتها دارد. اما بخش اصلی حمایت های مالی خیرین در مقوله های آموزشی و تحصیلی صرف تهیه ملزومات و ایجاد زیرساخت های فیزیکی می شود. و در این زمینه هم کمترین توجهی به مسایل روان شناختی طبقات محروم نمی شود. مدرسهسازی آن هم در نقاطی که از فقر معلم و نیروی انسانی خبره رنج میبرند، همچنان پرطرفدارترین اقدام در راستای محرومیتزدایی است. نهادهای حاکمیتی پویشهای فراوانی برای تهیه اقلام تحصیلی و لوازمالتحریر برگزار مینمایند و گمان این است که با توزیع کتابهای کمکدرسی میتوان گامی در راستای عدالت آموزشی برداشت. قابل انکار نیست که در زمینههایی این چنین عقب افتادگیهایی داریم اما تمرکز بیش از حد بر امکانات مادی و ایجاد زیرساختها سبب شده تا به مسائل زیربنایی تربیتی و آموزشی توجه کمتری شود.
محرومیت حاد و مزمن
همانطور که روانشناسان از دو نوع افسردگی حاد و مزمن نام میبرند. یکی عمیق و خطرناک، دیگری سطحی و مستمر. ما نیز در تشخیص محرومیت آموزشی و تربیتی باید دو نوع محرومیت را از هم تفکیک کنیم. محرومیتی حاد که مختص مناطقی است که سطح درآمد فاجعه باری دارند و از امکانات حداقلی زندگی نیز محرومند. توجه فعالانِ جهادی به این نقاط روستایی، حاشیهای و دورافتاده جلب میشود و سالانه کاروانی از گروههای جهادی برای ارائه خدمات درمانی، عمرانی و فرهنگی راهی این مناطق می شود. در کنار این محرومیت حاد یک محرومیت مزمن وجود دارد. محرومیتی که برخلاف نوع قبلی طیف وسیعی از دانشآموزان کشور تجربه میکنند. در این نوع از محرومیت، با اینکه شدت نشانهها کمتر است ولی میزان شیوع بیشتر است. محیط مدرسه به ویژه در مقطع ابتدایی، تناسبی با ویژگیهای سنی بچهها ندارد. روشهای آموزشی، قدیمی و منسوخ شدهاند. مربیان و معلمان توانمند و خبره در دسترس نیستند. کتابخانه های مدارس، خاک گرفته و مملو از کتب تاریخ مصرف گذشته است. این نوع از محرومیت به قدری فراگیر است که باید توصیف کل سیستم آموزشی کشور قلمداد شود.
فلذا عمده تلاشهای کنشگران این عرصه در راستای رفع محرومیت حاد است نه محرومیت مزمن. و کمتر فکر و ایدهای در این خصوص ارائه میشود و برنامهای عملیاتی. به نظر میرسد آنچه که شکاف عمیقی در زمینه عدالت آموزشی ایجاد کرده ناشی از نادیده گرفتن این سطح از محرومیت توسط نیروهای جهادی و مردمی است.
مهم ترین عنصر تربیت مربی و معلم نه محتوا
با شیوع کرونا و تعطیلی مدارس و داغ شدن بازار آموزش مجازی و تولید محتوای آموزشی بسیاری از فعالان عدالت آموزشی دچار یک خطای محاسباتی شدند. ایده اصلی ساده و گمراه کننده بود با تولید محتوای آموزشی خلاق و توزیع رایگان آن در بسترهایی همچون رسانه ملی میتوان عدالت آموزشی را محقق نمود. تمامی اجزای این ایده درست هستند. میتوان بهترین معلمهای ایران را جلوی دوربین آورد و خلاقانهترین محتوا را ضبط کرد. میتوان بدون دریافت هزینه و از طریق فراگیرترین رسانه یعنی تلویزیون آن را به خانه هر ایرانی فرستاد. یقینا با این ترفند طرح درس معلمی که تا دیروز فقط در مدارس نمونه و غیرانتفاعی محصور بود، امروز بدست تمام دانشآموزان ایرانی میرسید. اما گمراه کننده بودن این ایده ریشه در یک سوال روشن دارد: چند درصد از کیفیت آموزش به محتوا برمیگردد؟ بدون برقراری یک ارتباط انسانی بین معلم و دانشآموز، مربی و متربی چطور انتظار داریم محتوا مثل دارو از همچون عنصری بیرونی فرایند یادگیری را در دانشآموز فعال کند.
بدیهی است که مهمترین رکن در فرایند تعلیم و تربیت، معلم و مربی است. مربی است که می تواند، خودباوری و امید یک دانشآموز را پرورش دهد. اوست که میتواند شوق یادگیری را درون کودک شعلهور سازد. علاقه مندیاش را کشف نماید و بستری برای رشد و تعالی او فراهم نماید. اگر کسی دنبال برقراری عدالت آموزشی است باید کاری کند تا سهم هر دانشآموز ایرانی از بهرهمندی از مربی توانمند و خبره برابر شود.
برنامه های مقطعی و عدم استمرار اقدامات
بدیهی است که اقدامات تربیتی زمانی موثر واقع میشوند که مستمر باشند. میتوان سالی یک بار به منطقهای محروم سفر کرد و هر بار بخشی از یک ساختمان را ساخت یا برای تعدادی از خانهها سرویس بهداشتی ایجاد کرد. اما این فرایند ساخت و تولید در ارتباط با شخصیت انسانها کارآمد نیست. اینطور نیست که هر سال بتوان بخشی از خودباوری یک دانشآموز را تقویت کرد و سال آینده مابقی کار را ادامه داد. اقدامات فرهنگی دوهفتهای گروهی از دانشجویان یا فعالان فرهنگی تاثیری بر شخصیت و منش افراد حاضر در منطقه ندارد. مگر آنکه در طول زمان امتداد پیدا کند. مربی اگر ارتباط روزانه و هفتگی با متربی نداشته باشد و تنها سالی یک بار او را ببیند نه چشم بینایی در شناسایی نقاط قوت و ضعف متربی دارد نه دست توانایی در مداخله و هدایت او. توفیق ستارههای عرصههای جهادی همچون حاج عبدالله والی نیز ریشه در همین استمرار و پایداری در طول سالیان متمادی داشته است.
رشد ارگانیک و توهم مقیاس پذیری
در طول چند سال گذشته بسیاری از ایدههای خوب و تیمهای توانمند تربیتی در دام مقیاس پذیری افتادهاند. توهم مقیاسپذیری هرچند با ورود ادبیات و اکوسیستم استارت آپی به کشور رونق میگیرد اما ریشههایی قدیمی در ساختار مدیریتی کشور دارد. ایدههای خوبی که نهایتا در سه یا چهار مسجد و مدرسه اجرا شده بودند، ناگهان ضریب میگیرند و به بهانههای مختلف وارد عرصههایی میشوند که رهاوردی جز ناکامی و شکست ندارد. رشد برنامه های تربیتی و آموزشی، یک فرایند رشد ارگانیک است. سرعت در اجرا و توسعه این برنامهها نسبتی با صنایع تولیدی ندارد. انسان خط تولید ندارد. مهمترین تلاش بشر برای مقیاسپذیر کردن فرایند رشد و آموزش انسان و کارخانهای کردن تعلیم و تربیت نهایتا شد ساختار مدرسهای که وضعیت کارآمدی آن امروز بر همگان مشخص است.
بسیاری از مدیران کشور، با طرح پیشنهادات عملیاتی و تحمیل انتظارات غلط خود، مسیر فاجعهباری را برای فعالان تربیتی هموار میکنند چون میدانند که حیات یک گروه تربیتی وابسته به حمایت ایشان است. فعالان این عرصهها ناخواسته و علیرغم میل باطنی خود وارد مهلکهای میشوند که در آن منطق کار اصیل خود را باید پیش پای خواستههای زودبازده ذبح کنند. این فرایند به گونهای بیمارگون سبب میشود که وابستگی دوجانبهای بین مدیر و گروههای تربیتی شکل بگیرد و امکان اجرای یک برنامه بلندمدت را از بین ببرد.
با قطعیت میتوان گفت هیچ گروه تربیتیِ متشکلی در کشور وجود ندارد که بتواند به صورت ریشهای و عمیق مشکلی از مشکلات آموزشی و تربیتی حتی یک استان را برطرف نماید چه برسد به کل کشور. این واقعیتی است که همه ما باید فروتنانه و و اقع بینانه بپذیریم. و اجازه دهیم فعالان این عرصه خود مسیر رشد ارگانیک خود را طی کنند.
[i] اصل سی ام قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
[ii] بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با هیئت دولت 06/06/1400
[iii] امیلی رونیگ، «هرزهنگاری فقر: خیریهها چگونه پیچیدگی مسئلۀ فقر را نادیده میگیرند؟»، فصلنامه علوم انسانی ترجمان، شماره نوزده
[iv] همان
به نام خدا
مقاله جالبی بود به خوبی تونسته بخشی از مشکلات اموزشی و تربیتی کشور و همچنین معضلات انجام فعالیتهای جهادی کوتاه مدت در مناطق محروم رو تشریح کنه.
نیروی انسانی جز مسائل اصلی آموزش و پرورش در کشور است که نیازمند تحول اساسی است.
به نظرم راه حل ارائه شده در این مقاله خیلی شفاف نبود و احتیاج به تبیین و برنامه ریزی بیشتری وجود داره.
طبق مطالب مذکور اهمیت بالایی اموزش و تربیت در تمامی اقشار ستاره دار شده است واز ارزش و اهمیت بالایی برخوردار است.اقشار کم وسع جامعه با وجود گروه های جهادی و کارامد نیازهای مادی خود را دریافت میکنند و اندک نیازی نیازهای اموزشی و احساسی خود را در همان محیط با وجود افراد متفاپت و گوناگون تامین میکنند.طبق انچه گفته شد اقلیت اقشار جامعه درک کمتری از فقر مزمن داشته و گاها ان را نادیده میگیرند پس تلاش برای پیشبرد و به چشم انداختن این مهم در جامعه امری ضروری میباشد تا این فقر را به افراد شناساند و راهکار وهمیاری برای حل این موضوع باشند.
مهمترین قسمت این امر وجود و شناسایی معلمان ارزنده با پشتکار بالاست که بتوان از این فقر سرمایه های ارزشمند و طلایی آینده ساز را بیرون کشاند و آینده ی درخشان کشور را با دستان پرمهرشان با تربیت دانش اموزان ارزنده ایجاد کرد.
دانشآموزان دختران و پسران سرزمینم! همه ما از این وضعیت نا عدالتی به فراگیر دیده و شنیده ایم از کودکانی که مثل رباط باید چیزی را در این مدرسه حفظ کنند و فردا برای معلم خود واو به واو را ارائه دهند از مدارسی که در آنها به واقعیت حس درونی کودکانمان نادیده گرفته میشود و اجازه شکوفایی خلاقیت داده نمیشود
کاش قدمی بزرگ برداشته میشد همه با هم ایرانمان را سرشار از امید میکردیم قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود .
سلام
دیدگاه من : وقتی ما بسته های مادی در اختیار محرومین میگذاریم درحقیقت تلاش نکردن رواج میدهیم واین مقدار ناچیز قانع بودن را فرهنگ سازی میکنیم ولی وقتی امید ،انگیزه،استعدادوخلاقیت کودکان ونوجوانان شکوفا کنیم وماهیگیری یادشان بدهیم دیگر محرومی درکشور عزیزمان انشالله باقی نمیماند.
به نکات دقیقی اشاره شد.
خودباوری، امید و خوش بینی دانش آموزان، این روز ها از همه طرف مورد هجمه قرار میگیرد و از این جهت دانش آموزان محروم بسیاری داریم.
سرمایه گذاری روی مربی ای که ارتباط مستمر و مؤثری با متربی داشته باشد و از طرف دیگر عدم اجبار متولیان آموزشی به تبعیت از یک نسخه واحد و به جای آن توجه دادن آن ها به تفاوت ها و اقتضائات مؤثردر تربیت(مثل ویژگی های خاص هرمنطقه جغرافیایی، هر محله و هر دانش آموزو…)در طراحی هاو برنامه ریزی ها، مؤلفه های کلیدی درراستای تحول آ. پ به سمت مطلوب هستند.
مطالب قابل تاملی بیان شده بود تلاش در جهت فقر زدایی جنبه های مختلفی دارد و متاسفانه بر بخش مادی و فیزیکی آن هم به شکل ناهماهنگ و غیر منسجم فکر نشده ) برای چشم انداز بلند مدت( همراه با موازی کاری و ماندن در یک سطح پیش میرود، مدرسه تلوزیونی یا هر طرح این چنینی در تعلیم و انتقال اطلاعات مفید است اما مسلما در تربیت نه، مسئله تعلیم و تربیت نیاز به نگاهی همه جانبه و برنامه ریزی بلند مدت دارد و متاسفانه چون بسیاری از کسانی که علاقمند به کمک های مالی هستند به دنبال نتایج زور بازده و قابل لمس و مشاهده هستند البته از سوی دیگر کسانی که کار تربیتی میکنند نیز نباید به بهانه دیر بازده بودن فعالیتهایشان کارها را به درازا بکشند و شاید این معضل ا رصد مداوم وضعیت متربی و ارزشیابی های توصیفی قابل پیشگیری باشد، در مسیری که پیش گرفتید برایتان آرزوی توفیق دارم
سلام وقت بخیر
مقاله خوبی بود،به نکات درست و عمیقی اشاره شده که مشکلات امروزه نظام تربیتی کشور است و واقعا جای کار دارد ،از نظر بنده این موضوع که مربی نقش اصلی و سازنده ای دارد شکی نیست یعنی در قدم اول برای برقراری عدالت آموزشی و تغییر روند آموزشی ابتدا مربی باید خود را از هر نظر بسازد ولی مربی تا حدی اختیارات دارد و گاهی مجبور است طبق خواسته مدیر و مسئول مجموعه آموزشی عمل کند و مدیر مربوطه اغلب اختیار کامل به مربی نمیدهد و اورا وادار می کند طبق خواسته و سلیقه او عمل کند به نظرم این مشکل جدی است که باید برای آن چاره ای اندیشید
مقاله بسیار جالبی بود، نقش مربی در آموزش و پرورش و ایجاد ارتباط موثر با منربی بسیار ارزشمند هست و باعث خلاقیت، امید و توانمندی وی میشود، حال متوجه این موضوع شدیم با اینکه کودکان در شرایط خوب زندگی و در بهترین مدارس هستند چرا دچار عدم اعتماد به نفس و خلافیت می باشند
سلام مقاله بسیار جالبی بود و مطالب قابل تاملی اشاره شده بود. به فقر از دیدگاه جالبی اشاره شده بود که کم تر به آن توجه می شود و همچنین نیاز به مربی آگاه در سیستم آموزشی چیزی است که کمبود ان به چشم می اید
امیدوارم روزی برسد که همه ی کودکان از این فقر نجات پیدا کرده باشند
سلام ودرود
مقاله تامل برانگیزی بود تمام همیاری ها و پشتیبانی های مالی و… قابل تقدير است اما اینکه بخش اصلی حمایتها برای ایجاد زیرساخت های فیزیکی لحاظ می شود و به مسائل زیربنایی تربیتی و آموزشی (برای رفع نیازهای روانشناختی دانش آموزان و رفع مشکلات ریشه ای وساختن یک رابطه انسانی و روانی سالم بین مربی ومتربی و… ) توجه کمتری می شود که بصورت یک واقعیت اهم جای نگرانی و بررسی ورسیدگی دارد وبنظرم درسته نقش مربی اهمیت بالایی دارد که این میتواند در راستای اهداف جهت دهی شود اما برای نتیجه دهی بهتر باید این عملکرد بصورت تیمی در مدارس و…برنامه ریزی حل و فصل و اجرایی شود و همه هم سو باشند تا خلاقیت ورشدو…دانش آموزان صورت بگیرد
در این مقاله به خوبی به عدالت آموزشی توجه شده است که علاوه بر محتوا باید امکانات لازم هم به وجود بیاید
و با توجه به تعریفی که از فقر به عمل آمد
باید گفت در برخی مناطق فقر یعنی فقر آموزشی وقتی فرهنگ در جایی رشد کند و مردم از خرافات و…بپرهیزند و دید وسیعی نسبت به سواد و دانش پیدا کنند تا حدی میتوان گفت در مسیر رشد قرار گرفته و مسیر برایشان باز میشود
به نظر بنده هم این قطعیت وجود داره که بسیاری از مناطق خوب و مدارس سطح بالا از مربیان توانمند بهرمند هستن و کودکان مدارس عادی بی بهره می مانند و ما می توانیم با توانمند سازی مربیان بزرگوار لین امکان را برلی همه بچه ها بوجود آوریم و شا ید این به تنهایی امکان پذیر نباشد و حمایت دولت را بخواهد .
بحث محرومیت حاد و مزمن، نکتهی جالب و جدیدی برای من بود و محرومیت آموزشی از زاویهی جدید و درستتری نسبت به تعریفهای مرسوم و تکراری مطرح شد.
نقش بسزای مربی در ایجاد عدالت آموزشی و همینطور استمرار آموزش هم نکتهی مهم و قابل توجهی بود که در مقاله آورده شده بود؛ چرا که مربیان نه تنها انتقالدهنده آموزشها هستند بلکه میتوانند به عنوان الگوی مناسب برای دانش آموزان باشند و بر شکلگیری درست شخصیت و تربیت صحیح آنها اثر مثبت بگذارند.
خیلی مقاله جالبی بود
ما خیلی کم یا به جرئت میتونم بگم اصلا نداریم همچین گروه جهادی که بخواد به مسائل خودباوری و امید و خوش بینی توجهی داشته باشه. آموزش پرورش هم که اصلا!
دیدگاه نویسنده به فقر رو خیلی دوست داشتم و بحث دسته بندی فقرا برام جالب و جدید بود.
با سلام و احترام
با توجه به وبلاگ بالا و تمامی نقطه نظرات مثبت و کلیدی گفته شده، من میخواهم نظر خود را با یک ضرب المثل معروف بگویم: به جامعه محروم ماهی ندهیم بلکه ماهی گیری یاد بدهیم.
این کودکان باید طوری آموزش ببینند که علاوه بر آموزش کتاب های درسی، در آینده انسان های موفق، با انگیزه، دارای اعتماد به نفس و خلاقی شوند و این حواس را باید در آنها در سنین دوران ابتدایی شکوفا کنیم.
واقعیت این است مادیات خیلی مهم است ولی معنویات از آن مهم تر است و این دو مکمل هم هستند و رابطه علت و معلولی دارند. انشالله به امید خدا در آینده ای نزدیک، شاهد اتفاقات خوب در این زمینه باشیم.
سلام
توجه به دغدغهی انسانی قشری که میشه گفت فراموش شدن واقعا ارزشمند و قابل تقدیره. طبق نظریهی سلسله مراتب نیازها که توسط مازلو بیان شده نیازهای فیزیولوژیکی در آخرین اولویت هستن و نیاز به امنیت و عشق و تعلق و احترام به خود و خودشکوفایی بسیار مهم تر از نیازهای مادی هستن. توجه به برطرف کردن نیازهایی بالاتر از نیاز مادی انسانها بویژه قشر محروم واقعا مسئله ای هست که حتی کمتر هم نه،میشه گفت اصلا مورد توجه نبوده.
تاکید بر رابطه انسانی مربی و دانش اموز و تاثیر انکار ناپذیر اون بر خودباوری افراد قابل تامله.
امید که همه فعالان عرصه اموزش بتونن حتی یک گام کوچک در این راستا بردارن.
به نکته ی مهمی در این مقاله به آن اشاره شده است، از نظر بنده نیز رشد اقتصادی لزوما مردم را خوشبخت نمی کند و رفع نیازهای مادی هیچ کمکی به فقرا نمیکند،اکثرا این کار را فقط برای آرام کردن وجدان خودشان انجام می دهند.
این دسته از افراد از فرصت تعاملات اجتماعی محروم اند و دچار تنگای اجتماعی هستند.جامعه ی ما جامعه ای عاطفی است و روابط اجتماعی چهره به چهره در آن مهم است و برخورد عاطفی و عاقلانه و مطلع شدن از مشکلات روحی این افراد برای رفع مشکلات این افراد بهتر عمل می کند.
متاسفانه در نظام آموزشی ما عمدتا به مسئله آموزش اهمیت بیشتری داده می شود و پرورش در حاشیه آن قرار دارد،آموزگاران و دبیران طبق برنامه ی داده شده باید عمل کنند و کمتر زمانی برای گفت و گو با دانش آموزان و فهم مشکلات روحی آنان دارند.
امیدوارم که با همکاری و همدلی بتوانیم قدم های موثری در راستای پیشرفت و تعالی فرزندان کشور عزیزمان برداریم.
از نظر من مقاله ی جالبی بود ولی نقص هایی هم در این مقاله وجود دارد.
از نظرمن علاوه بر موثر بودن معلم ،رفتار،کردار و شخصیت او یک محتوای مفید و کارآمد نیز در امر آموزش و علی الخصوص پرورش و تربیت نقش بسزایی دارد.شاید بتوان اموزش را در فضای مجازی به بهترین شکل ممکن ارائه داد اما ارتباط بین دانش اموز و معلم به طور کامل برقرار نمی گردد.همچنین در موضوع تربیت و پرورش که نیاز به فعالیت های مختلفی از جمله اردو،بازی، ورزش و… می باشد دانش اموز بی بهره می ماند.
اما در بحث عدالت اموزشی فضای مجازی می تواند به مقدار مناسبی در سراسر کشور به اجرا در بیاورددرصورتی که امکانات مورد نیاز برای استفاده از آموزش مجازی مهیا باشد.
مناطق محروم عمدتا از سرعت اینترنت در رنج هستند و اینکه تعداد قابل توجهی از آن ها به تلفن همراه دسترسی ندارند و این خود مانعی بر سر راه آموزش مجازی و برقراری عدالت اموزشی به طور کامل می باشد.
نظر نویسنده را درخصوص استمرار فعالیت های جهادی در مناطق هدف را قبول داشتم چون هر فعالیت آموزشی و زیر ساختی نیاز به آموزش مستمر و تمرین و تکرار دارد.
انشالله در کنار هم بتوانیم قدم بزرگی در تحقق امر عدالت آموزشی برداریم .
با تشکر از شما
مقاله ی جالبی بود و به خوبی تونسته بود به این نکته توجه کنه که اقشار ضعیف علاوه بر اینکه نیاز مادی دارند نیاز به عدالت آموزشی و افزایش خودباوری و اعتماد به نفس و عزت نفس هم دارند شاید اگر بتوانیم خودباوری این افراد را تقویت کنیم بتوانند از فقر هم رهایی پیدا کنند.
توجه وافر به بحث عدالت آموزشی در این مقاله واقعا حایز اهمیت است.از فقر تعریف درست و به جایی شده است،چرا که فقر واقعی به معنی فقر آموزشی است و همچنین توجه به نیازمندی کشور به مربیانی آگاه در سیستم آموزشی مسئله ای است که کمبود آن واقعا قابل لمس است.
مقاله جالبی بود درباره عدالت آموزشی ولی بیشتر طرح مساله کرده تا راه حل. فهم عمیق مساله هم مهم است. ولی چون نویسنده در جاهای مختلف به گروههای جهادی اشاره کرده اند، چقدر خوب بود نسبت مسجد، مدرسه و پیوند وتاثیرش را در عدالت آموزشی و مقوله بسیار حساس ومهم تربیت انسان هم تبیین می کردند.
مقاله ی بسیار جالبی بود انسان از مطالعه ی این مقاله بسیار به فکر فرو میرود که چرا باید در کشورمان همچنین مواردی باشد . در عدالت آموزشی نباید تفاوتی بین هیچ بچه ای باشد چرا بچه ای که از قشر مرفه جامعه است باید از آموزش ویژه بهره بگیرد ولی قشر فقیر جامعه اینگونه نباشد . برای برقراری عدالت آموزشی باید تدابیری اندیشید تا یکایک دانش آموزان بتوانند از مربی که در وهله ی اول روان شناس ودر وهله ی دوم در امر آموزش توانمند است بهره بگیرد .
با سلام
مقاله ای بسیار عالی در زمینه نگرش به همه جوانب عدالت آموزشی بود.
عدالت آموزشی و برطرف شدن فقر آموزشی نیاز به همکاری و همفکری چندین جانبه مالی،تربیت مربی، موارد روانشناختی و اصلاحات فرهنگی دارد .
امیدوارم همه کودکان سرزمینم در هر نقطه از ایران زیبا به خود باوری و توانمندی خود برسند.
مقاله ی خوبی بود
واقعا به مسعله ی قابل توجهی اشاره داشت امر عدالت آموزشی
وفقر رو خوب معنی کرده و بسیاری از دانش آموزان بخاطر فقر از آموزش صحیح و به موقع عقب مانده اند که قابل جبران نیست
دانش آموزان از نظر آموزشی از برنامه ها و محتویات آموزشی یکسان بهره مند نیستن
بنظر من حضور معلم ودانش آموز درکنار هم برای آموزش تاثیر پذیری بالایی دارد نسبت به مجازی و قابل لمسه اما آموزش غیر حضوری هم مزایایی دارد از جمله اینکه فاصله ی طبقاتی بین دانش آموزان روکم میکنه و شیوه و امکانات تدریس برای همه یکسان تر میشود بسیاری از هزینه ها کم میشود حتی دانش اموز میتونه با انرژی بیشتر بیاد سرکلاس درس مجازی
عالی بود و خیلی خوب به مسأله محرومیت آموزش اشاره کرده بود قسمت مقامقالهله هرزه نگاری جالب گفته بود که میتوان فقرا توانمند خواست و گام به گام کمکشان کرد
متاسفانه در امروزه طبق گفته مقاله به فقر مادی نگاه میشه نه تربیتی بنظرم باید در نظام آموزش و پرورش تحولی اساسی صورت بگیره و تدرس ها صرفا یادگیری نباشد تربیتی باشد در مناطق محرم هم تدریس زیاد صورت میگرد ولی نه به صورتی تربیتی
تعلیم و تربیت، توجه توأمان به این دو امر مهم در نظام آموزش و پرورش بسیار حائز اهمیت است.
گسترش و تامین همه جانبه عدالت آموزشی و عدالت تربیتی از اصول تحول نظام آموزش و پرورش است.
در کنکور امسال با توجه به نتایج، شکاف بین طبقات مختلف جامعه کاملا مشهود بود. متاسفانه عدالت آموزشی و حتی مساوات هم در نظام آموزشی وجود ندارد. شهر هایی با امکانات آموزشی بیشتر و مدارس خاص، نتایج بهتری در کنکور امسال داشتند(نبود مساوات آموزشی)
فرزندان خانواده های متمکن و دهک های بالای جامعه، در کنکور نتیجه بهتری گرفته اند. شهر هایی با بهترین امکانات آموزشی و مدارس خاص،سهم بیشتری در رتبه های برتر کنکور دارند.مدارس سمپاد۷۸درصد مدارس غیر انتفاعی۱۴درصد و مدارس نمونه دولتی ۸ درصد از رتبه های برتر کنکور را داشتند. از مدارس دولتی که جمعیت بیشتر از افراد جامعه در آن هستند، رتبه برتری در کنکور امسال وجود نداشت.(نبود عدالت آموزشی)
در مبحث عدالت آموزشی(تعلیم) همان طور که گفته شد خیرین به این مورد توجه میکنند در صورتی که مورد دوم بسیار مهم تر است یعنی عدالت پرورشی.(تربیت)
موفقیت افراد در گروه موفقیت در حوزه آموزشی نیست. اگر انسان تا خوب پرورش پیدا بکنند و تربیت بشوند و در زمینه های مختلف مهارت داشته باشند و توانایی حل مسئله داشته باشند، حتی با وجود عدم موفقیت در زمینه اموزشی، میتوانند انسان های مفید در جامعه باشند.
در رابطه با مسئله فقر که عنوان شد، خیلی از افراد با کمک های مالی و نقش های حمایتی از خانواده های فقر حمایت مالی میکنند ولی به نظرم این مورد بهترین کمک نیست. چون همیشه دستی به سمتی جهت رفع نیاز دراز میشود و احساس خوبی به فرد نیازمند منتقل نمیکند. اگر در این مورد کمک ما یاد دادن یک مهارت پولساز باشد، آن فرد هم نیاز مادی اش رفع میشود و هم احساس خوبی به فرد دست میدهد.( احساس خودکارامدی، مفید بودن، توانمندی و…)
نقش مربی و ارتباط مستمر بسیار مهم است. در همدرسی این ارتباط بسیار قدرتمند از ارتباط معلم با دانش اموزان در مدارس خواهد بود.
سهم همدرسی از این همراهی، حضور مستمر در کنار اکثریت دانش آموزان است با محرومیت های سطحی.
به نظرم آنچه در ادامه در همدرسی دنبال خواهیم کرد همین فرایندی است که با وجود دیر بازده بودن
اثرات بسیار ماندگاری خواهد گذاشت.
مقاله ی خوب و دغدغه ی دقیقی بود اتفاقا به شخصه مدتها بود به این موضوع فکر میکردم که چرا واقعا کار عمیقی در حوزه ی آموزش برای مناطق محروم اتفاق نمیافتد
کاری از جنس تغییر و امید و توانمد سازی این افراد همونطور افراد زیادی با سفر به مناطق محروم کشور در مییابند که این مناطق از فقر فرهنگی جدی رنج میبرند که با کمک های مالی و خدماتی هم مرتفع نمیشود اما جای خالی جایگزین و راه حل توی این مقاله کم هست خوب در نتیجه باید چه راهکاری پیش برد به نظرم این طرح همدرسی از گروه بردار واقعا ایده خلاقانه و خوبی برای این موضوع هست اما قطعا باید گسترش پیدا کنه و پیشرفت داده بشه و حمایت بشه البته
جریان شناسی دقیق مسیری که امدیم پیش شرط حرکت پیش رو است.نگاهی همه جانبه به ماجرای تعلیم و تربیت در ایران
بسیار عالی بود.
نکتهای که همیشه بعد از کمکهای معیشتی و گروههای جهادی به ذهنم میرسه این هست که در کنارش باید مسئله دیگری هم باشه، یعنی صرفا همه چیز آماده تحویل نشود، رزق معنوی و تربیتی چه میشود؟ آموزش برای بهتر کردن حال و رفع موانع، راهکار دادن و یاد دادن شیوه کسب مال حلال چه؟ البته الان خیلی کارهای مردمی و حرکت عمومی بهتر شده و با دید بازتر همه جوانب رو درنظر میگیرند ولی باید زیادتر و کارآمدتر بشود. دولت هم باید نقش خود را ایفا کند.
قسمتی که در مورد محرومیت حاد و مزمن گفته بودند واقعا حرف دل بود. خیلی از بچهها مشکل حادی ندارند اما درگیری درونی و گره ذهنیای دارند که بعدها توانمندی را ازشان میگیرد و ممکنه به افسردگی حاد تبدیل شود. محرومیت در هر سطح و درجه و موضوعی! در نظام اموزشی متاسفانه فرصت سوزی زیاد است هرچند که استثناء هم داریم اما فعلا در مورد قاعده حرف میزنیم. پس از حجامت اساسی نظام آموزشی، همه و همه باید به آموزش یکسان و عالی دسترسی داشته باشند و در حین تحصیل کارآمد هم بشوند.
در انتها هر چند به نقش دولت واقفم اما معتقدم کار باید مردمی پیش برود و به نحوی حلقات میانی را در مسائل فرهنگی تربیتی با یک برنامه “جامع و مانع” داشته باشیم.