تجربه شخصی
آنچه در این نوشتار میآید، ماحصل تلاش چندساله گروهی است که در راستای ترویج فرهنگ مطالعه و کتابخوانی در کشور فعال بودند. ویترین کتاب یک موسسه فرهنگی بود که حدفاصل سال 90 الی 99 نزدیک 10 سال در راستای ترویج خواندن فعالیت میکرد. ویترین کتاب یک سامانه معرفی، ترویج و فروش کتاب کودک و نوجوان بود که با همکاری مدارس غیرانتفاعی و دولتی فعالیتهایی را در راستای معرفی بهترین کتابهای صنعت نشر کشور انجام میداد.
ویترین کتاب در این ده سال با بیش از 300 مدرسه غیرانتفاعی همکاری داشت و طی سه پروژه کشوری با بیش از 3000 مدرسه دولتی تحت پوشش برنامههای ترویجی آن قرار گرفتند. تحلیل زیر بیش از هر چیزی بازتابنده تجربه ده ساله مدیران و فعالان این مجموعه است. به صورت خلاصه قصد داریم به 4 عامل اساسی اشاره کنیم که مسئله خواندن را در ایران، به یک مسئله پیچیده و چندبعدی تبدیل کرده است.
1) امتناع تاریخی
کشور ایران در مسئله خواندن گویی با یک امتناع تاریخی اجتماعی روبهروست. وضعیتی فرهنگی، اجتماعی تاریخی ایرانیان در دو قرن اخیر بهگونهای رقم خورده که مسئله خواندن را تبدیل به یک پدیده بغرنج کرده است و به نظر میرسد قبل از هرگونه تحلیل باید این وضعیت تاریخی را مورد کندوکاو قرار داد.
اگر بخواهیم همزیستی با یک رسانه را در طول زمان یکی از شاخصهای زیربنایی تاثیر یک رسانه در میان ملتها در نظر بگیریم. وضعیت کشورمان ایران در میان سایر کشورها یک وضعیت خاصی است. اگر ما اختراع دستگاه چاپ گوتنبرگ و تحولات ناشی از آن را نقطه شروعی برای تحلیل قرار دهیم، متوجه میشویم که ابتدای قرن هفده میلادی حدفاصل سالهای 1605 تا 1640 اولین روزنامهها در اروپای غربی (انگلستان، فرانسه و آلمان) منتشر میشوند. اما اولین روزنامه رسمی ایران با نام کاغذ اخبار در سال 1837 توسط میرزا صالح شیرازی منتشر میشود. یک فاصله زمانی تقریبا 2 قرنی اینجا وجود دارد.
نکته مهمتر آنجاست که تقریبا 70 سال بعد از تاریخ انتشار اولین روزنامه در ایران، موج جدید رسانهای وارد سبک زندگی مردمِ جهان میشود و از ابتدای قرن بیستم رادیو وارد خانهها میشود. همین نگاه کوتاه و گذرا نشان میدهد، اساسا مردم ایران فرصت نکردند با رسانههای مکتوب زیست اجتماعی و فرهنگی داشته باشند. کمتر از یک قرن بعد از ورود فناوریهای چاپی و انتشار روزنامهها ایران وارد عصر رسانههای جمعی سمعی-بصری میشود. برخلاف کشورهای اروپایی که حداقل دو قرن را در نبود نیروی الکتریسیته و رسانههای جمعی سپری کردند. روزنامهها تنها ابزار مردم برای کسب اخبار و اطلاعات و شناخت وسیعتر جهان بیرون بودند و رمانها و کتابهای داستان مهمترین عناصر سرگرمی محسوب میشدند.
مردم ایران فاقد این تجربه تاریخی هستند. اگر فرهنگ شفاهی و منظوم ایران و اثرات مابعد مغول را هم در زمینههای اجتماعی و فرهنگی ضمیمه کنیم وضعیت پیچیدهتر هم میشود. به همین دلیل بر هر فعال و مروج کتابی ضروری است که شناختی عمیقتر از جامعه خودش پیدا کند. و انتظاراتش را متناسب با ظرفیت و پتانسیل جامعه خودش تنظیم نماید.
2) نهاد مدرسه
دومین عاملی که سبب میشود وضعیت خواندن در ایران وضعیتی غیرطبیعی داشته باشد، نهاد مدرسه است. چه در بخش خصوصی و چه در بخش دولتی مدارس در زمینه ترویج کتابخوانی وضعیت مناسبی ندارند. حذف نقش کتابدار در مدارس دولتی سبب شده که کتابخانه مدرسه به عنوان قلب تپنده برنامههای ترویجی و مرکزی برای ایجاد خودانگیختگی آموزشی در دانشآموزان به قهقرا رود. از طرف دیگر مدارس غیرانتفاعی با رویکردی غیرعلمی و تجاری کلیه فرایندهای آموزشی را در خدمت کنکور و نظام بیحاصل آن قرار دادهاند. و با وجود سر و صداهای فراوان در زمینه کتاب فعالیت موثر چندانی مشاهده میشود. عوامل ناکارآمدی مدرسه در زمینه کتابخوانی در زمینههای زیر خود را نشان میدهد:
2.1) معلمان و کادر مدرسه: در سال 1397 در یکی از مدارس غیرانتفاعی مقطع ابتدایی، تیم ویترین کتاب یک کار پژوهشی انجام داد. در این پژوهش رفتارهای مرتبط با مطالعه کتاب در 13 گروه مختلف بررسی شد. رفتارهایی همچون (مطالعه کتاب چاپی و کتاب الکترونیک، گوش دادن به کتاب صوتی، عضویت در کتابخانه، سر زدن به کتابفروشی، خرید کتاب، دنبال کردن رسانههای مرتبط با کتاب در تلویزیون و سایر رسانهها، گفتگو پیرامون کتاب، روشهای ترویج مثل بلندخوانی و جمع خوانی در منزل و …) مورد بررسی قرار گرفت. 13 گروه شامل 6 گروه پدرانِ دانشآموزانِ پایههای اول تا ششم، 6 گروه مادرانِ دانشآموزانِ پایههای اول تا ششم و یک گروه شامل کادر مدرسه و معلمان بود. اطلاعات از طریق پرسشنامه به صورت تصادفی جمعآوری شد. تحلیل داده ها نتایج جالب توجهی را نشان داد. برداشت اولیه این بود که کادر مدرسه و معلمان بدلیل ماهیت شغل و فعالیتهایشان در شاخص انس با کتاب نمره و رتبه بالاتری کسب خواهند کرد. اما پس از تحلیل آماری و رتبه بندی نهایی، آنها رتبه 11ام را کسب کردند. یعنی 10 گروه از پدران و مادران دانشآموزان در حوزه رفتاری، رفتارهای بیشتری معطوف به مطالعه و خواندن از خودشان گزارش کرده بودند.
نتایج این تحقیق، با مشاهدات گروه ویترین کتاب در سایر مدارس سازگار بود. بدلایل مختلف معلمان و کادر مدرسه انس بسیار پایینی با منابع و کتابهای علمی و داستانی دارند و همین مسئله سبب میشود که نتوانند تاثیر عمیقی بر نهادینه کردن عادت مطالعه در دانشاموزان خود داشته باشند.
2.2) طرح درسها: یکی از بزرگترین چالشهایی که در مدارس وجود دارد این است که بین منابع کتاب درسی، برنامه درسی و طرح درسها ارتباط پویایی با منابع غیردرسی و سایر کتابها برقرار نمیشود. شناخت پایین دبیران و دغدغه کم ایشان در این زمینه سبب شده که نتوانند بین اهداف برنامه درسی و منابع و کتابهای موجود در بازار نشر ارتباط برقرار نمایند. در صورتی که کتابهای موجود در صنعت نشر ایران پتانسیل بسیار بالایی دارند که با انتخاب هدفمند و هوشمندانه در خدمت برنامه درسی قرار بگیرند و به تحقق اهداف کتابهای درسی کمک کنند. از طرف دیگر معلمان میتوانند از کتاب به عنوان یک ابزار قدرتمند برای تنوع بخشی به طرح درس خود استفاده کنند. اما چنین اتفاقی به ندرت میافتد. بسیاری از مدارس کلاسهایی را به صورت فوق برنامه به عنوان کلاس کتابخوانی برگزار میکنند. اما تعداد این مدارس در مقیاس کل کشور بسیار ناچیز است، و چنین کلاسهایی در هیاهوی دروس اصلی گم میشود. مسئله کلیدی اینجاست در عموم مدارس، بخش عمدهای از فرایند آموزش در کلاس درس اتفاق میافتد. فلذا وقتی کتاب در این فرایند جایگاه روشنی نداشته باشد، میتوان تصور کرد که سایر اقدامات در حد فعالیتهای تزیینی باقی بماند.
2.3) کتابخانه: درسالهای اخیر جایگاه کتابخانههای آموزشگاهی در مدارس بسیار تنزل یافته است. نقش کتابدار در مدارس دولتی حذف شده است و مدیران بسیاری از مدارس غیرانتفاعی به فکر تبدیل محیط کتابخانه به کلاس درس دیگر هستند. بروز نبودن منابع و کتابها، توانمندی پایین کتابداران در اجرای برنامههای خلاق و روشهای جذاب ترویجی و نگرش غلط مدیران و اختصاص بودجههای ناچیز سبب شده که بود و نبود کتابخانهها در بسیاری از مدارس تاثیری بر فرایندهای موجود در مدرسه نداشته باشد.
2.4) برنامه ریزی تقویمی و روشهای ترویجی غلط: یکی دیگر از مشکلات مدارس برنامهریزی رویدادهای مرتبط با کتاب طبق یک الگوی تقویمی با روشهای غلط ترویجی است. برنامه عمده مدارس در زمینه کتاب خلاصه میشود به برگزاری “نمایشگاه کتاب” و “مسابقه کتابخوانی”. هر دوی اینها اگر درون برنامه جامعتری قرار بگیرند اتفاقات مثبتی هستند اما معمولا نه برگزاری نمایشگاهها به انتخاب هدفمند و متناسب کمکی میکند و نه برگزاری مسابقات کتابخوانی انگیزههای دورنی دانشآموزان را فعال میکند.
2.5) کنکور: نظام آموزشی کشور در تمام ارکان و مقاطع مستقیم یا غیرمستقیم تحت تاثیر منطق رقابتی و غیرسازنده کنکور است. حتی مدارس ابتدایی هم درگیر کتاب کار و تست میشوند و والدین قبل از آنکه به فکر مهارتآموزی فرزند خودشان باشند دغدغه قبولی در آزمون تیزهوشان دارند. در مقطع متوسطه دوم که عملا نمیتوان در زمینه کتاب و کتابخوانی برنامهای جدی تدوین کرد چرا که تمام زمان دانشآموزان صرف مقوله کنکور میشود.
3) اقتصاد نشر
اقتصاد ضعیف انتشارات و تیراژ پایین کتابها و استقبال کم مخاطبان از آثار تولید شده و افزایش سرسامآور قیمت کتاب در 5 سال گذشته سبب شده است که نویسندگان تمرکز کافی را بر تولید آثار خود نداشته باشند. و قدرت خرید خانوادهها کاهش یابد. به همین دلیل عملا کتاب تبدیل به کالایی لوکس میشود که فقط دهکهای بالای جامعه امکان خرید و بهرهمندی از آن را دارند.
4) فرایند تولید
از طرف دیگر نگرش گلخانهای بسیاری از صاحبان قلم و ارتباط اندک ایشان با مخاطب اصلی کتابها سبب شده است که موجی از کتابهای بی مخاطب تالیف شود. بسیاری از این کتابها بر اساس دغدغههای مدیران فرهنگی و با پشتوانه بودجههای دولتی تولید میشود، فلذا مخاطب با این آثار نمیتواند ارتباط برقرار کند. همین امر در بلند مدت سبب میشود که نویسنده باب میل مدیر فرهنگی بنویسد، چرا که مشتری نهایی اثر او همان مدیر فرهنگی است. و بدین ترتیب روز به روز از مخاطب خود فاصله میگیرد.
5) کتابخانههای عمومی
نبود کتابخانههای عمومی کودک و نوجوان نیز از دیگر مشکلات ماست. یک کتابخانه زمانی کتابخانه کودک و نوجوان محسوب میشود که علاوه بر منابع موجود در آن، کادر پویا و فعالی داشته باشد. معماری متناسبی داشته باشد و برنامههای فرهنگی متناسب با رده سنی کودکان در آن اجرا شود. اما این فقره هم در جامعه امروز ایران نایاب است.
6) دانشگاه بیمسئله:
یکی از دیگر مشکلات جامعه ایران بیمسئله بودن نهاد علم و دانشگاه است. این مسئله یک مسئله جدی و عمومی در تمام رشتههای دانشگاهی است. این مسئله سبب میشود اساتید دانشگاهی دلمشغول نظام رتبهبندی و امتیازگیری شوند و دل ببندند به فزونی مقالات و امتیازات. و کمتر به مسائل واقعی جامعه توجه نشان دهند. این سبک و سیاق عمل پژوهشی و علمی سبب میشود دانشجویان رشتههای مرتبط به صورت غیرکاربردی آموزش ببینند و برای حل مسائل جامعه ایرانی آماده نشوند.