تبارشناسی قوه غضبیه مساله ای است که فروید چندان بدان نپرداخته است. لیبیدو چنان بر نظریه روان کاوی فروید سایه انداخته، که مجالی برای سایر نیروها و قوای نفس باقی نمی ماند. لیبیدو از شروع حیات کودک بر رفتار و اعمال کودک مسلط است و انسان در فرایند رشد و نمو تحت تاثیر آن یاد می گیرد و متحول می شود. کلمات پراکنده فروید در باب غریزه مرگ در برابر منظومه گسترده فکری او درباره غریزه جنسی و اصل لذت، برخی شارحان او را به این جمعبندی رسانده که نیروی انگیزشی روان انسان، واحد است و ثنویتی در کار نیست. اما لابلای کلمات او می توان ریشه های قوه غضب را یافت. صورت بندی نهایی ریشه های شکل گیری قوه غضب در انسان به دو شکل خواهد بود:
1) فروید در مقاله ای در باره میل جنسی زنانه، عشق کودک را فاقد مقیاس می داند، کودک از دیدگاه او انحصارطلب است و با سهمیه بندی ارضا نمی شود. از طرف دیگر بی هدف است و ناتوان از ارضای کامل. فلذا به ناکام گشتن محکوم است. همین اصل سبب می شود قوه غضب در انسان به وجود بیاید. وقتی لیبیدو به خواسته خود نمی رسد موضعی خصمانه اتخاذ می کند و از همین جا اولین نشانه های قوه غضب در انسان پدیدار می شود. به عبارت ساده تر خشم در انسان در نتیجه ممانعت از ارضای شهوات پدید می آید.
2)تفسیر دیگر از نحوه شکل گیری قوه غضب در انسان به این اصل در سازمان یابی جنسی برمی گردد که پیش از دوره مقعدی هنوز از مردانه و زنانه خبری نیست و تضاد مسلط تضاد فعال و منفعل است. کودک بعد از دریافت حک شدگی های منفعلانه، می کوشد، خود به انجام همان کاری مبادرت ورزد که در پیش با او یا بر او انجام پذیرفته است. این امر، حصه ای ازز کار فائق آمدن بر جهان بیرون است. به طور طبیعی اولین تجربه های زیستی جنسی یا توام با امر جنسی در کودک نزد مادر، سرشتی انفعالی دارد. او توسط مادر شیر داده می شود، تغذیه می گردد و بدنش نظافت می شود و برای انجام همه اعمال هدایت می شود. بخشی از لیبیدوی کودک در اتصال به این دریافت های تجربی باقی می ماند و از ارضا شدن های گره خورده با آنها لذت می برد، بخش دیگری از لیبیدو می کوشد با چرخش خویش فعال گردد. در این فرض قوه غضبیه بدون ممانعت ظهور می یابد و در ساختار ورانی انسان شکل می گیرد. برخلاف توصیف اولیه که در آن غضب در نتیجه ناکامی شکل می گیرد.
فلذا می توان از دو نوع غضب نام برد: یکی غضب مبتنی بر ناکامی لیبیدو و دو غضبی که خواهان استیلا و برتری بر محیط پیرامون است. غضب تخریب گر و سازنده. البته نوع دوم غضب هم می تواند منجر به ناهنجاری شود. به همین دلیل است که فروید از یک غریزه نام می برد. در هر دو صورت بندی غضب از لیبیدو نشئت می گیرد.